سيزدهمين روز رجب، ماه خدا و سرآغاز بهار معنويت تولد فصيحترين شعر حيات و زيباترين آواز آفرينش، پيشواي صالحان و مقتداي پرهيزكاران، امير مومنان، امام علي بن ابيطالب (ع) است.
آن روز، مادرت با خوشحالي و هيجان، نزد پدرت ابوطالب آمد تا خبر فرزنددار شدن آمنه را به او بدهد، پدرت، خبر را كه شنيد رو به مادرت كرد و گفت: تو هم سي سال صبر كن، پسري به دنيا خواهي آورد كه هم شان و هم رتبه فرزند آمنه است مگر در مقام نبوت.
راستي معروف بود كه مادرت فاطمه، مهربان ترين زن ها نسبت به پسرعمويت بود و البته اين مهرباني يك سويه نبود.
** اقرار به حقيقت تو
شنيده ام پيش از آن كه تو از مادر متولد شوي، همه قريش تو را مي شناختند.
آن روز كه نور پاك تو از صلب ابوطالب به فاطمه بنت اسد منتقل شد، زمين تكان شديدي خورد و تا چند روز اين لرزش ادامه داشت، قريش وحشت زده بت هايشان را برداشتند؟ آنها را بالاي كوه ابوقبيس گذاشتند و قسمشان دادند كه اين زمين لرزه را متوقف كنند. اما زلزله شديدتر شد و صخره هاي ابوقبيس شروع به ريزش كرد و بت ها به صورت بر زمين افتادند.
قريش وحشت زده و مضطرب مانده بود كه بايد چه كار كند. پدرت بي آنكه ترسي در چهره اش پيدا باشد پيش آنها آمد و گفت: ايهاالناس! امروز خداوند ،خلق مباركي آفريده كه اگر به ولايت او اقرار نكنيد و به اطاعتش گردن ننهيد و شهادت به امامتش ندهيد، اين زلزله هيچ وقت آرام نخواهد شد و هيچ خانه اي را در اين ديار باقي نخواهد گذاشت.
قريش گفتند: اي ابوطالب! هرچه تو بگويي اطاعت مي كنيم، آن وقت پدرت با گريه دست به آسمان بلند كرد و گفت: «الهي و سيدي اسالك بالمحمديه المحموده و بالعلويه العاليه و بالفاطميه البيضاء الا تفضلت علي تهامه بالرافه و الرحمه» به خدا قسم كه همه عرب آن كلمات را نوشتند و در جاهليت معروف بود كه هر وقت گرفتاري شديدي پيش مي آمد، مردم آن كلمات را مي خواندند و دعايشان مستجاب مي شد بي آنكه حقيقت آن كلمات را بدانند.
** در آغوش آفتاب
اصلا قحطي وخشكسالي حجاز و فقر و تنگدستي ابوطالب همه و همه بهانه بود، انگار روزگار هم با دل تو و پسرعمويت همراه شده و زمين و زمان را به هم ريخته بود تا ابوطالب بيايد و بگويداي بني هاشم! هر كدام از شما تكفل يكي از فرزندان مرا به عهده بگيرد و در اين ميان تو سهم پسرعمويت شوي كه از مدت ها قبل، تو را براي خودش نشان كرده بود و تو تا هميشه آن روزها را با افتخار به ياد بياوري و تعريف كني كه خردسال بودم كه رسول خدا(ص) مرا در آغوش مي گرفت و به سينه مي فشرد، مرا در بستر خود مي خواباند طوري كه بدن او را لمس مي كردم و بوي خوش او را مي شنيدم، اصلا او خودش غذا را مي جويد و در دهان من مي گذاشت. هرجا مي رفت مثل بچه اي كه به دنبال مادرش برود، دنبال او به راه مي افتادم. او هر روز يكي از فضائل خود را به من ياد مي داد و....
** تو شايستگي مقام نبوت را داشتي
و فكر نمي كنم اين اصلا تصادف باشد كه تو هنگام نزول نخستين وحي، كنار غار حرا، تنها شاهد بعثت آخرين رسول حق باشي.
خودت تعريف كردي هنگامي كه وحي نازل شد، صداي ناله شيطان را شنيدم، از حضرت پرسيدم اين ناله چيست؟ رسول خدا(ص) فرمود: اين ناله شيطان است و علت ناله اش اين است كه ديگر نااميد شد از اين كه در روي زمين از او اطاعت شود.
مي بيني علي جان! هرچه را من مي شنوم، تو هم مي شنوي و هرچه را من مي بينم، تو هم مي بيني... اگر من خاتم پيامبران نبودم، تو شايستگي مقام نبوت را داشتي/ ولي تو، وصي و وارث من، سرور اوصيا و پيشواي پرهيزگاران هستي...
**من و تو، از يك گل...
آن روز، رسول خدا(ص) رو به تو كرد و گفت: مي خواهي به تو بشارتي بدهم؟
فرمودي: چه بشارتي يا رسول الله؟ حضرت فرمود: من و تو از يك گل آفريده شده ايم و شيعيان ما از زيادي گل ما خلق شده اند، روز قيامت مردم را به نام مادرشان صدا مي زنند به جز شيعيان تو را كه به نام پدرت صدايشان خواهند كرد. چون شيعيان تو همه حلال زاده اند.
**مهربان بودي و نگران
رسول خدا(ص) به ما گفته بودند كه تو هم مثل ايشان پدرمان هستي اما تو نه تنها پدر امت بودي كه مثل مادري نگران كه موقع ترك خانه، با نگراني سفارش همه چيز و همه كس و همه جا را به فرزندانش مي كند و باز هم مرور مي كند تا سفارشي را از قلم نيانداخته باشد، مدام اين حرف ها را با ما متذكر مي شدي:
* مي گفتي ما دوست داريم شما را شفاعت كنيم. ما اهل بيت را در قيامت از شفاعت خودتان درمانده نكنيد.
* مواظب اعمالتان باشيد. نكند روز قيامت پيش دشمنان ما رسوا باشيد.
* زياد استغفار كنيد. استغفار روزي آور است.
* تا مي توانيد كار خير ذخيره كنيد. مطمئن باشيد كه فردا به دستتان مي رسد.
* بيشتر كلامتان ذكر خدا باشد. گناه نكنيد. بنده وقتي گناه كند روزي اش قطع مي شود.
* انواع بلاها را با دعا دفع كنيد.
* هرماه، سه روزش را روزه بگيريد.
* اگر حاجت مهمي داريد، صبح پنج شنبه به دنبال آن برويد. چون رسول خدا(ص ) از خدا خواسته كه بامداد پنج شنبه را بر امتش مبارك گرداند.
* از خانه كه بيرون مي رويد آيه الكرسي و اناانزلناه و فاتحه الكتاب را يادتان نرود. قضاي حاجت دنيا و آخرت شما در اين آيات است.
* لباس ضخيم بپوشيد. لباس نازك دين آدم را نازك مي كند.
* ايستاده آب نخوريد، دردي مي گيريد كه ديگر درمان نمي شود. مگر آن كه خدا عافيتتان دهد.
* مريض هايتان را با صدقه درمان كنيد و از مالتان با زكات محافظت نماييد.
* نكند با هم اختلاف كنيد كه سبب خروجتان از دين است.
* هروقت از برادرتان لغزشي ديديد بر سر او نريزيد كه ارشادش كنيد، با نرمي به او بگوييد.
* چهارپايان را نزنيد. آنها هم براي خودشان خدا را تسبيح مي كنند.
* لباس نخي بپوشيد كه لباس رسول خدا(ص) بود.
* بر پيغمبر و آلش صلوات بفرستيد تا خدا دعايتان را مستجاب كند.
* لباس هايتان را زود به زود بشوييد كه هم و غم را از بين مي برد.
* موهاي سفيدتان را نكنيد. موي سفيد نور است. هر كه در اسلام مويش را سفيد كند، روز قيامت همان موي سفيد نور او خواهد بود.
* بدون طهارت نخوابيد.
* پيش برادر مومنتان كه مي خواهيد برويد خودتان را بياراييد.
* سحرخيزي باعث تندرستي است و رضاي خدا و رحمت اوست و تمسك به اخلاق پيمبران است.
* سيب بخوريد معده تان را پاك مي كند.
* غذاي داغ نخوريد. صبر كنيد تا سرد شود. آخر رسول خدا(ص ) فرموده بركت در غذاي سرد است و غذاي داغ بركت ندارد.
* امانت را به صاحبش برگردانيد حتي اگر صاحبش قاتل پيغمبران باشد.
* بازار كه مي رويد خيلي به ياد خدا باشيد.
* مواظب باشيد غده هايي را كه به گوشت چسبيده نخوريد.
* كدو بخوريد عقل را زياد مي كند.
* گلابي دل را روشن مي كند و به اذن خدا دردهاي آن را آرام خواهد كرد.
* پيغمبر دوست داشت قبل و بعد از غذا ترنج ميل كند.
* انار را با پيه اش بخوريد. معده را شستشو مي دهد و دل را زنده مي كند و وسوسه شيطان را از بين مي برد.
* كاسني بخوريد. هر بامداد يك قطره بهشتي در كاسني است.
*آب باران بنوشيد. پاك كننده تن است و بيماري ها را دفع مي كند.
* بچه هايتان را از چرك و چربي بشوييد. شيطان، چرك و چربي را بو مي كند و بچه هايتان در خواب مي ترسند. دو تا فرشته آنها هم از اين آلودگي در آزارند.
* حج كه مي رويد به كعبه زياد نگاه كنيد.
* اگر مي خواهيد بدانيد چه مقامي پيش خدا داريد، ببينيد با گناهانتان در چه وضعي هستيد.
* با بدگويان ما ننشينيد و ما را پيش دشمنانمان علني مدح نكنيد.
* هر وقت در سفر بوديد و راه را گم كرديد يا از چيزي ترسيديد فرياد بزنيد و بگوييد يا صالح اغثني.
* به خدا قسم كه شتاب بلاها به سمت مومن از سيلي كه از كوه سرازير مي شود يا از دويدن استر تندتر است.
* از خدا عافيت از سختي بلا را بخواهيد و سختي بلا چيزي نيست جز از بين رفتن دين.
* چشم به راه فرج باشيد. از رحمت خدا نااميد نشويد. محبوب ترين كارها نزد خدا انتظار فرج است.
*اما؟ ما و تو اي امام مهربان
آري تو پدر ما بودي و مهربان تر از مادر اما، ما چه فرزندهايي بوديم كه مي فرمودي:
* به خدا چقدر دوست دارم كه حق تعالي مرا از ميان شما ببرد و در رياض رضوان جا دهد.
* چرا بدبخت ترين اين امت نمي آيد تا محاسن مرا از خون سرم خضاب كند؟
* خدايا من از اين ها به تنك آمده ام و اين ها از من.
* من از اين ها ملال يافته ام و اين ها از من.
* خدايا مرا از اين ها بگير و راحت كن و اين ها را مبتلا به كسي كن كه مرا به ياد بياورند...
**و قصه ماه و چاه...
مي گفتي دنيا! بگرد و ببين علي چه كسي را دوست دارد و دوست هاي علي را از علي بگير! راستي، منظورت فاطمه كه نبود؟
چقدر آبادي ساختي، اصلا مدينه را تو نخلستان كردي.
اما تو نيامده بودي كه فقط درخت بكاري...
شايد هيچ كس در جهان به اندازه تو چاه نكنده باشد.
روز پدر بر تمامي پدران به ويژه پدران آسماني (شهداي صدر اسلام، انقلاب اسلامي و دفاع مقدس) مبارك و فرخنده باد.
1394/02/10 - 15:41